ادبیات داستانی معاصر افغانستان
همزمان با استرداد استقلال افغانستان از بریتانیا، در سال 1298 خورشيدي، مولوي محمدحسين پنجابي اولين داستانوارهي معاصر افغانستان را با نام «جهاد اكبر» در مجلهي «معرف معارف» به صورت دنبالهدار منتشر ميكند. بعد از او در سال 1301 محمدعبدالقادر افندي رمان كوتاه «تصوير عبرت» را در هند منتشر ميكند. اين جريان با ترجمهها و داستانوارههايي ديگر ادامه مييابد تا در سال 1310 خورشيدي محيالدين انيس اولين بيانيهي رسمي داستاننويسي افغانستان را در دفاع از داستان منتشر كرد؛ درست يك سال پس از آن اولين داستان كوتاه معاصر افغانستان «پانزده سال قبل» نوشتهي مخلصزاده منتشر ميشود. و پس از آن است كه داستان كوتاه مورد توجه نويسندگان افغانستان و مطبوعات قرار ميگيرد.
«پانزده سال قبل» نوشتهي مخلصزاده (هاشم شايق افندي) اولين داستان كوتاه تاريخ ادبيات معاصر افغانستان است. اين اثر گرچه در سال 1311 ش به عنوان خاطره چاپ شده اما از ساختاري محكم و از روايت و نثر داستاني مناسبي برخورداراست كه هنوز هم خواندنياست. اين داستان از لحاظ قوت فني و هنري از كارهاي قبل از خود و حتي داستانهايي كه تا چند سال بعد از آن منتشر شدهاند، بالاتر قرار ميگيرد. «پانزده سال قبل» اولين داستانياست كه در تاريخ ادبيات افغانستان به شيوهي اول شخص ـ من راوي ـ روايت ميشود.
مخلصزاده برخلاف نويسندگان قبل از خود از توصيف و صحنهپردازي به خوبي استفاده ميكند و از آنها در پيشبرد داستانش سود ميبرد و به انسجام پيرنگ داستان كمك ميكند. مخلصزاده سپس با انتشار دو داستان «بيستوسوم ميزان» و «خيال ميباشد» (1317 ش) در «آيينه عرفان» نام خود را به عنوان اولين نويسندهي داستانكوتاه افغانستان ثبت ميكند ولي بعد از آن ديگر داستاني از او منتشر نشدهاست.
تا آغاز سالهايدههی سی خورشيدي با نويسندگان اندكي مواجه ميشويم و با وجود اينكه داستاننويسي هنر اصليشان نبوده، يكي دو داستان نيز نوشتهاند. در اين سالها نويسندگان انگشتشماري داريم كه داستانهاي قابل توجهي در مطبوعات منتشر ميكنند. نجيبالله تورايانا و علياحمد نعيمي از اين دستهاند كه در سالهاي 1320 مينوشتند. در اواخر سالهاي دههي سي در افغانستان بيشتر با داستانهاي بلند و نيمهبلند پاورقي مواجه هستيم كه نويسندگانشان با برداشتي بسيار ابتدايي از داستان دست به قلم برده بودند، كمتر به داستان كوتاه برميخوريم. در سالهاي سي نويسندگان افغانستان بيشتر درگیر بازنويسي و نقل افسانهها و قصههاي مردمي هستند كه با نام داستان منتشر ميشدند؛ ولي هيچ كدام داراي ويژگيهاي داستاني نیستند. از نويسندگان مطرح اين سالها ميتوان به اين نامها اشاره كرد: علياحمد نعيمي، نجيبالله توروايانا، عزيزالحمن فتحي، شفيع رهگذر، موسي همت، محمداعظم عبيدي، محمدعثمان صدقي، عبدالحسين توفيق و....
در اين سالها داستانها كمكم از حالت افسانهاي فاصله ميگيرند و پيرنگ در آنها تا حدودي مطرح ميشود و نويسندگان سعي ميكنند با رويكردي اجتماعي و بيشتر فقرنگارانه واقعيتهاي روزگار خويش را باز بتابانند ولي همچنان به دامن نقل و نقالي ميافتند و تلاشهايشان كمتر نتيجه ميدهد. شخصيتها و موضوعها كماكان همان شخصيتها و موضوعهاي قديم ادبيات فارسي است؛ فقط ظاهري جديدتر يافتهاند و در زماني نزديكتر به حال زندگي ميكنند.
با آغاز دههي چهل خورشيدي كه به دههي دموكراسي نيز معروف است، به خاطر آزاديها و فضاي باز سياسي و اجتماعي و بالا رفتن سطح عمومي فرهنگ مردم و آغاز به كار كردن مطبوعات آزاد و توسعهي صنعت نشر در افغانستان، نويسندگان جديتري پا به عرصه ميگذارند و با تشكيل احزاب سياسي متمايل به كشورهاي بلوك شرق و اتحاد شوروي رفته رفته رياليسم وارد داستاننويسي افغانستان ميشود. برخي از نويسندگان كه عضويت اين احزاب را دارند به تبليغ ترويج ادبيات رياليسم سوسياليستي ميپردازند و داستانهاي كارگري و دهقاني پديد ميآيد كه در ادبيات داستاني افغانستان فضاها و شخصيتهاي جديدي را معرفي ميشود. معروفترين اين نويسندگان عبدلكريم ميثاق، اسدالله حبيب و اكرم عثمان بودند.
اين فضاي باز سياسي و اجتماعي ـ فرهنگي به پيشرفت ادبيات داستاني سرعت بيشتري ميبخشد و داستانكوتاه رونق چشمگيري مييابد و با استقبال خوبي از سوي نويسندگان و نشريات روبهرو ميشود. پيگيرترين داستاننويسان افغانستان در همين سالها شروع به نوشتن داستانهايشان كردند. آنها با تكيه بر تجربههاي سالهاي گذشته به شكلي نيمهحرفهاي وارد جريان ادبيات ميشوند و داستانهاي كوتاهي مينويسند كه جايگاه داستانكوتاه را در ادبيات معاصر افغانستان تثبيت ميكنند.
اين سالها با رواج داستان كوتاه همراه ميشود و نويسندگان بسياري به اين نوع ادبي روي ميآورند. عبدالكريم ميثاق، محمداكرم عثمان، رهنورد زرياب، روستا با ختري، حسن قسيم، غوث خيبري، شمسالدين ظريف صديقي، دنيا غبار، ملالي موسي، رحيم پيشتاز، محمدرشاد وسا، سيدمخدوم رهين، عبدالغفور برشنا، عبدالواسع سراج، عارف پژمان، محمدرفيق يحيايي، جلالنوراني، شريفه شريف، ، سپوژمي زرياب، مريم محبوب، گلاحمد نظري آريانا، ببرك ارغند و حسين فخري.
آثار اين نويسندگان بر تبوتاب داستاننويسي ميافزايند، ولي داستانهاي هيچ يك به شكل مستقل منتشر نميشوند. نوع تكنيكها و موضوعات مورد علاقهي نويسندگان افغانستان در اين برهه مشخص ميكند كه عدم تنوع موضوع نيز از موانع رشد داستاننويسي افغانستان بوده است. و ارتباط مردم را با داستانكوتاه به تأخير انداخته؛ به نحوي كه در سالهاي 1340 و 1350 است كه داستان كوتاه در بين نويسندگان و مردم با اقبال مواجه ميشود و كمكم جاي داستانهاي عشقي و افسانهگون و پاورقيهاي عامهپسند را ميگيرد.
با كودتاي گروههاي چپ وابسته به شوروي در سال 1357 خورشيدي ادبيات و بهخصوص ادبيات داستاني به سوي دولتي شدن و تبليغينويسي سوق داده ميشود. و رئاليسم سوسياليستي كه از چند سال قبل با داستانهاي واقعگرايي كه سنگ دفاع از حقوق كارگران و دهقانان و روستایيان را به سينه ميزدند؛ آغاز شده بود، در سايهي حمايت حكومت از سوي نويسندگان بسياري مورد قبول قرار گرفت. در سال 1359 اتحاديهي نويسندگان افغانستان توسط حكومت به وجود ميآيد. پيروان اتحاديهی نويسندگان افغانستان كه با عنوانهاي «نويسندگان مترقي» و «انقلابي» خوانده ميشدند؛ آثارشان پرداختهاي بسيار شعاري و آرمانخواهانه داشت و در داستانهايشان شخصيتها تبديل به قهرماناني شدند كه در جوامع سوسياليستي مد بود و با پايانهايي خوش و از پيش تعيين شده از سوي حزب و به سود قهرمانان به سرانجام ميرسيد.
در اين سالها با پشتيباني دولت از نويسندگان تحت حمايت خويش، داستان به عنوان يكي از بخشهاي هميشگي در نشريات جاي باز ميكند؛ اما با همهي اينها داستاني كه بتوان به قول رهنورد زرياب آن را يك «حادثه»ي ادبي خواندش خلق نميشود. در اين بين البته بودند نويسندگاني كه هيچگاه در حيطهي ادبيات رسمي طرفدار حزب حاكم قلم نزدند و داستانهاي خوبي هم نوشتهاند كه ميتوان به رهنورد زرياب، سپوژمي زرياب، حسن قسیم، زلمي باباكوهي و عبدالقادر مرادي اشاره كرد ولي ديگر نويسندگان تقريباً بدون استثناء در حيطهي ادبيات رسمي و تبليغي طرفدار حزب حاكم داستان مينوشتند كه با حمايت دولت و اتحاديهی نويسندگان، مجموعه داستانهاي مستقل و مشترك بسياري منتشر شد.
بعدتر اما كه اوضاع سياسي و اجتماعي افغانستان به خاطر اشغال توسط شوروي و سپس به خاطر جنگهاي خانمانسوز داخلي و بالاخره روي كار آمدن گروه طالبان كه با هرچه كه نشاني از تمدن داشت مخالفت ميكرد؛ افغانستانیهاي بسياري به ديگر كشورها كوچيدند كه دو كانون اصلي داشت؛ ايران و پاكستان. در اين دو حوزه نويسندگان جديدي آغاز به كار كردند و در كنار نويسندگان قديمي كه اكثراً به كشورهاي غربي پناه برده بودند، به ادبيات داستاني پرداختند.
پيشاور پاكستان محل تجمع نويسندگان آوارهي افغانستان ميشود و نويسندگان به آنجا پناه ميبرند و به كار آفرينش ادبي خود ادامه ميدهند كه اين گروه از نويسندگان چه آنهايي كه در داخل كشور به طرفداري از حزب حاكم مينوشتند و چه آنها كه بيطرفانه مينوشتند و چه كساني كه نويسندگي را در اين سالها آغاز كردند، همه بر ضد جنگهاي داخلي مينويسند و از اهداف گذشتهي خود دست كشيدهاند. در كنار اين نويسندگان كه در سالهاي قبل مينوشتند، تازهنفسهايي هستند كه خوب شروع كردهاند و داستانهاي كوتاه قابل قبولي نوشتهاند. مانند: سرور آذرخش، خالد نويسا، عزيزالله نهفته، ع ـ كريمي جاغوري، باقر عادلي، محمدنصير مهرين، پروين پژواك و حميرا رأفت. نویسندههای ساکن اروپا را نیز میتوان در کنار این نویسندهها مطرح کرد که مهمترین نویسندهی این گروه عتیق رحیمی است که پس از انتشار دو کتاب به زبان فارسی، دیگر به زبان فرانسوی مینویسد.
اما در بين مهاجرين افغانستان در ايران نيز داستاننويسي در آغازين سالهاي دههي شصت با داستانوارههاي جهادي شروع شد كه نويسندگانشان ناشناس هستند، ولي تا اواخر اين دهه داستانهاي انگشتشماري در اين زمينه داريم. در سالهاي دههي شصت داستانهاي سيد اسحاق شجاعي و تقي واحدي در نشريات جهادي منتشر ميشوند كه بيشتر به مسايل مهاجرت ميپردازند. و بعد عدهاي كه تقريباً همه از حوزهي علميه برخاستهاند در مشهد گرد هم ميآيند و به نوشتن داستان ميپردازند. افرادي مانند: محمدجواد خاوري، علي پيام، سيد حسين فاطمي (موسوي) محمدحسن رضايي غزنوي، سيد ميرزاحسين بلخي، محمداسحاق فياض، سيد علينقي ميرحسيني، سيد محمدعزيز حامدي و احمدشاه فرزان.
اين نويسندگان جزو اولين گروه از مهاجران افغانستان در ایران محسوب ميشوند كه به طور جدي به داستاننويسي روي آوردند و داستانهايشان در مطبوعات و بعدها به صورت مجموعه منتشر شدند. اينها نيز در ابتداي امر به نوشتن داستانهاي تبليغي مشغول بودند، ولي به زودي از اين نوع نوشتن دست كشيدند و به ادبيات ضد جنگ روي آوردند. بعدها به اين جمع دانشآموزاني نويسنده نيز اضافه شدند. اين گروه با استفاده از تجربیات گروه اول كه نام برده شد، به زودي جاي خودشان را در دنياي داستان باز كردند. و با توجه به محيط مساعد ادبي در ايران بسيار خوب رشد كردند و باليدند و با ادبيات ايران و جهان به خوبي آشنا شدند و خود موفق به نوشتن داستانهاي خوبي شدند. از اين دسته از نويسندگان مهاجر ميتوان به اين نامها اشاره كرد: محمدآصف سلطانزاده، محمدحسين محمدي (كه در سطح داستاننويسي ايران نيز موفق به كسب جوايز ادبي شدهاند.)، معصومه كوثري، عباس جعفري، ناصر فرزان، رضا ابراهيمي، صديقه كاظمي، آمنه محمدي، بتول محمدي، سكينه محمدي، حسينحيدربيگي، معصومه حسيني، محمد شريفي، بتول سيدحيدري، قاسم قاموس و عباس كوثري.
ويژگي آثار اكثر اين نويسندگان نوگرايي و نوجويي در داستان و به كارگيري عناصر داستانهاي نو در نوشتههايشان است. براي اين نويسندگان جداي از نوشتن از جنگ و آوارگي و مهاجرت مسألههاي انسان نوعي بيشتر مد نظر است. دغدغههايي كه جداي از افغانستانی بودن نويسنده به كل انسانها تعلق دارند. در کنار بسیاری از این نویسندهها که بعد از تحولات يازده سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی به افغانستان بازگشتند، نویسندههای جوانی در شهرهای کابل، مزار شریف، هرات و برخی دیگر از شهرها به نوشتن داستان روی آوردند. در دو دههی نخست این قرن آزادی بیان و رسانهها و تحولی عمیق در فرهنگ و نوع زندگی مردم ایجاد شده بود، ادبیات داستانی افغانستان رشد چشمگیری کرد و کابل مرکز انتشار ادبیات داستانی افغانستان شد و نویسندههای مهاجر نیز کتابهایشان را در کابل منتشر میکردند. از نویسندههای مطرحی که در این دو دهه در افغانستان رشد کردند و مجموعه داستانها و رمانهایشان مطرح شد و ادبیات داستانی افغانستان را یک گام پیش بردند، میتوان از این نامها یاد کرد: کاوهی جبران، خسرو مانی، سید علی موسوی، حبیب صادقی، احمد مدقق، ضیا قاسمی، عباس آرمان٬ تینا محمدحسینی، وسیمه بادغیسی و عالیه عطایی و... اما اکنون با فروپاشی افغانستان و حاکم شدن دوبارهی گروه طالبان اکثر نویسندهها دوباره افغانستان را ترک کردهاند و هر کدام در کشوری دیگر به سر میبرند و با توجه به روند مهاجرت و زندگی در کشوری دیگر به نظر میرسد، ادبیات افغانستان دست کم برای سالها با روکود روبهرو خواهد شد. از سوی دیگر چاپ و نشر کتاب در کابل تقریباً متوقف شده است. چون سانسورِ به وجو آمده از سوی گروه طالبان یکی از سدهای رشد ادبیات و فرهنگ است.